۳۵۱ بار خوانده شده

زمستان را سرآمد روزگاران

زمستان را سرآمد روزگاران
نواها زنده شد در شاخساران

گلان را رنگ و نم بخشد هواها
که می آید ز طرف جویباران

چراغ لاله اندر دشت و صحرا
شود روشن تر از باد بهاران

دلم افسرده تر در صحبت گل
گریزد این غزال از مرغزاران

دمی آسوده با درد و غم خویش
دمی نالان چو جوی کوهساران

ز بیم اینکه ذوقش کم نگردد
نگویم حال دل با رازداران
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مرا براه طلب بار در گل است هنوز
گوهر بعدی:هوای خانه و منزل ندارم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.