۳۷۸ بار خوانده شده

درین محفل که کار او گذشت از باده و ساقی

درین محفل که کار او گذشت از باده و ساقی
ندیمی کو که در جامش فرو ریزم می باقی

کسی کو زهر شیرین میخورد از جام زرینی
می تلخ از سفال من کجا گیرد به تریاقی

شرار از خاک من خیزد کجا ریزم کرا سوزم
غلط کردی که در جانم فکندی سوز مشتاقی

مکدر کرد مغرب چشمه های علم و عرفان را
جهان را تیره تر سازد چه مشائی چه اشراقی

دل گیتی انا المسموم انا المسموم فریادش
خرد نالان که ما عندی بتریاق و لا راقی

چه ملائی چه درویشی چه سلطانی چه دربانی
فروغ کار می جوید به سالوسی و زراقی

ببازاری که چشم صیرفی شور است و کم نور است
نگینم خوار تر گردد چو افزاید به براقی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سوز و گداز زندگی لذت جستجوی تو
گوهر بعدی:ساقیا بر جگرم شعلهٔ نمناک انداز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.