۳۲۳ بار خوانده شده

تو باین گمان که شاید سر آستانه دارم

تو باین گمان که شاید سر آستانه دارم
به طواف خانه کاری بخدای خانه دارم

شرر پریده رنگم مگذر ز جلوهٔ من
که بتاب یک دو آنی تب جاودانه دارم

نکنم دگر نگاهی به رهی که طی نمودم
به سراغ صبح فردا روش زمانه دارم

یم عشق کشتی من یم عشق ساحل من
نه غم سفینه دارم نه سر کرانه دارم

شرری فشان ولیکن شرری که وا نسوزد
که هنوز نو نیازم غم آشیانه دارم

«به امید اینکه روزی به شکار خواهی آمد»
ز کمند شهریاران رم آهوانه دارم

تو اگر کرم نمائی بمعاشران ببخشم
دو سه جام دلفروزی ز می شبانه دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خیز و بخاک تشنه ئی بادهٔ زندگی فشان
گوهر بعدی:نظر به راه نشینان سواره می گذرد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.