۳۰۶ بار خوانده شده

خرابات فرنگ

دوش رفتم به تماشای خرابات فرنگ
شوخ گفتاری رندی دلم از دست ربود

گفت این نیست کلیسا که بیابی در وی
صحبت دخترک زهره وش و نای و سرود

این خرابات فرنگ است و ز تأثیر میش
آنچه مذموم شمارند ، نماید محمود

نیک و بد را به ترازوی دگر سنجیدیم
چشمه ئی داشت ترازوی نصاری و یهود

خوب ، زشت است اگر پنجهٔ گیرات شکست
زشت ، خوب است اگر تاب و توان تو فزود

تو اگر در نگری جز به ریا نیست حیات
هر که اندر گرو صدق و صفا بود نبود

دعوی صدق و صفا پردهٔ ناموس ریاست
پیر ما گفت مس از سیم بباید اندود

فاش گفتم بتو اسرار نهانخانهٔ زیست
به کسی باز مگو تا که بیابی مقصود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شعرا
گوهر بعدی:خطاب به انگلستان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.