۶۸۷ بار خوانده شده

تیر و سنان و خنجر و شمشیرم آرزوست

تیر و سنان و خنجر و شمشیرم آرزوست
با من میا که مسلک شبیرم آرزوست

از بهر آشیانه خس اندوزیم نگر
باز این نگر که شعلهٔ در گیرم آرزوست

گفتند لب ببند و ز اسرار ما مگو
گفتم که خیر نعرهٔ تکبیرم آرزوست

گفتند هر چه در دلت آید ز ما بخواه
گفتم که بی حجابی تقدیرم آرزوست

از روزگار خویش ندانم جز این قدر
خوابم ز یاد رفته و تعبیرم آرزوست

کو آن نگاه ناز که اول دلم ربود
عمرت دراز باد همان تیرم آرزوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بیار باده که گردون بکام ما گردید
گوهر بعدی:دانهٔ سبحه به زنار کشیدن آموز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.