۳۲۰ بار خوانده شده

می تراشد فکر ما هر دم خداوندی دگر

می تراشد فکر ما هر دم خداوندی دگر
رست از یک بند تا افتاد در بندی دگر

بر سر بام آ ، نقاب از چهره بیباکانه کش
نیست در کوی تو چون من آرزومندی دگر

بسکه غیرت میبرم از دیدهٔ بینای خویش
از نگه بافم به رخسار تو رو بندی دگر

یک نگه یک خندهٔ دزدیده یک تابنده اشک
بهر پیمان محبت نیست سوگندی دگر

عشق را نازم که از بیتابی روز فراق
جان ما را بست با درد تو پیوندی دگر

تا شوی بیباک تر در ناله ای مرغ بهار
آتشی گیر از حریم سینه ام چندی دگر

چنگ تیموری شکست آهنگ تیموری بجاست
سر برون می آرد از ساز سمرقندی دگر

ره مده در کعبه ای پیر حرم اقبال را
هر زمان در آستین دارد خداوندی دگر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حلقه بستند سر تربت من نوحه کران
گوهر بعدی:مرا ز دیدهٔ بینا شکایت دگر است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.