۳۳۴ بار خوانده شده

حلقه بستند سر تربت من نوحه کران

حلقه بستند سر تربت من نوحه کران
دلبران زهره وشان گل برنان سیم بران

در چمن قافلهٔ لاله و گل رخت گشود
از کجا آمده اند این همه خونین جگران

ایکه در مدرسه جوئی ادب و دانش و ذوق
نخرد باده کس از کارگه شیشه گران

خرد افزود مرا درس حکیمان فرنگ
سینه افروخت مرا صحبت صاحبنظران

بر کش آن نغمه که سرمایه آب و گل تست
ای ز خود رفته تهی شو ز نوای دگران

کس ندانست که من نیز بهائی دارم
آن متاعم که شود دست زد بی بصران
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بهار تا به گلستان کشید بزم سرود
گوهر بعدی:می تراشد فکر ما هر دم خداوندی دگر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.