۳۴۸ بار خوانده شده

خطاب به مصطفی کمال پاشا ایده الله

جولائی

امئی بود که ما از اثر حکمت او
واقف از سر نهانخانه تقدیر شدیم

اصل ما یک شرر باخته رنگی بود است
نظری کرد که خورشید جهانگیر شدیم

نکتهٔ عشق فرو شست ز دل پیر حرم
در جهان خوار به اندازهٔ تقصیر شدیم

باد صحراست که با فطرت ما در سازد
از نفسهای صبا غنچهٔ دلگیر شدیم

آه آن غلغله کز گنبد افلاک گذشت
ناله گردید چو پابند بم و زیر شدیم

ای بسا صید که بی دام به فتراک زدیم
در بغل تیر و کمان کشتهٔ نخچیر شدیم

«هر کجا راه دهد اسپ، بران تاز که ما
بارها مات درین عرصه بتدبیر شدیم»
نظیری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غنی کشمیری
گوهر بعدی:طیاره
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.