۲۷۴ بار خوانده شده

حور وشاعر در جواب نظم گوته موسوم به حور و شاعر

حور:

نه به باده میل داری نه به من نظر گشائی
عجب اینکه تو ندانی ره و رسم آشنائی

همه ساز جستجوئی همه سوز آرزوئی
نفسی که میگدازی غزلی که می سرائی

به نوای آفریدی چه جهان دلگشائی
که ارم به چشم آید چو طلسم سیمیائی
شاعر:

دل رهروان فریبی به کلام نیش داری
مگر اینکه لذت او نرسد به نوک خاری

چکنم که فطرت من به مقام در نسازد
دل ناصبور دارم چو صبا به لاله زاری

چو نظر قرار گیرد به نگار خوبروئی
تپد آن زمان دل من پی خوبتر نگاری

ز شرر ستاره جویم ز ستاره آفتابی
سر منزلی ندارم که بمیرم از قراری

چو ز بادهٔ بهاری قدحی کشیده خیزم
غزلی دگر سرایم به هوای نوبهاری

طلبم نهایت آن که نهایتی ندارد
به نگاه ناشکیبی به دل امیدواری

دل عاشقان بمیرد به بهشت جاودانی
نه نوای دردمندی نه غمی نه غمگساری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکمت فرنگ
گوهر بعدی:زندگی و عمل در جواب هاینه موسوم به «سؤالات»
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.