۲۹۶ بار خوانده شده

لاله

آن شعله ام که صبح ازل در کنار عشق
پیش از نمود بلبل و پروانه می تپید

افزونترم ز مهر و بهر ذره تن زنم
گردون شرار خویش ز تاب من آفرید

در سینه چمن چو نفس کردم آشیان
یک شاخ نازک از ته خاکم چو نم کشید

سوزم ربود و گفت یکی در برم بایست
لیکن دل ستم زدهٔ من نیارمید

در تنگنای شاخ بسی پیچ و تاب خورد
تا جوهرم به جلوه گه رنگ و بو رسید

شبنم براه من گهر آبدار ریخت
خندید صبح و باد صبا گرد من وزید

بلبل ز گل شنید که سوزم ربوده اند
نالید و گفت جامهٔ هستی گران خرید
وا کرده سینه منت خورشید می کشم
آیا بود که باز بر انگیزد آتشم؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:کبر و ناز
گوهر بعدی:حکمت و شعر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.