۳۵۶ بار خوانده شده

کرم کتابی

شنیدم شبی در کتب خانهٔ من
به پروانه می گفت کرم کتابی

به اوراق سینا نشیمن گرفتم
بسی دیدم از نسخهٔ فاریابی

نفهمیده ام حکمت زندگی را
همان تیره روزم ز بی آفتابی

نکو گفت پروانهٔ نیم سوزی
که این نکته را در کتابی نیابی

تپش می کند زنده تر زندگی را
تپش می دهد بال و پر زندگی را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:پند باز با بچهٔ خویش
گوهر بعدی:کبر و ناز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.