۳۶۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۵۶

اگر دَرآیَد ناگَهْ صَنَم، زِهی اِقْبال
چو در بُتان زَنَد آتش بُتَم، زِهی اِقْبال

چُنان که دی زِ جَمالَش هزار توبه شِکَست
اگر رَسَد عَجَب امروز هم، زِهی اِقْبال

نِشَسته‌اَند در اومیدِ او قِطارْقِطار
اگر زِلُطفْ نِمایَد کَرَم، زِهی اِقْبال

میانِ لشکَرِ هِجران، که تیغ در تیغ است
سپاهِ وَصْل بَرآرَد عَلَم، زِهی اِقْبال

هزار گُل بِنِمایَد که خارْ مَست شود
هزار خَنده بَرآرَد زِغَم، زِهی اِقْبال

به رَغْمِ حِرصِ شِکَم خوارْ خوان نَهَد تا دل
هزار کاسه کَشَد بی‌شِکَم، زِهی اِقْبال

چو عشقْ دست بَرآرَد، سَبُک شود قالَب
دَوَد به گِردِ فَلَک بی‌قَدَم، زِهی اِقْبال

چو صُبح دَم بِرَسَد شاهْ شَمسِ تبریزی
چو آفتابِ جهانْ بی‌حَشَم، زِهی اِقْبال
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.