۴۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۲۶

عاشقیّ و آن گَهانی نام و نَنگ؟
او نَشاید، عشق را دِهْ سنگْ سنگ

گَر زِ هر چیزی بِلَنْگی، دور شو
راهِ دور و سَنْگلاخ و لَنْگْ لَنْگ؟

مرگ اگر مَرد است آید پیشِ من
تا کَشَم خوش در کِنارش تَنگْ تَنگ

من ازو جانی بَرَم بی‌رنگ و بو
او زِ من دَلْقی سِتانَد رَنگْ رَنگ

جور و ظُلمِ دوست را بر جانْ بِنِه
وَرْ نخواهی، پَس صَلایِ جَنگْ جَنگ

گَر نمی‌خواهی تَراشِ صَیقَلَش
باش چون آیینهٔ پُر زَنگْ زَنگ

دست را بر چَشمِ خود نِهْ گو به چَشم
چَشم بُگْشا، خیره مَنْگَر دَنگْ دَنگ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.