۲۷۲ بار خوانده شده

بخش ۷۳ - رباعی

امشب که شبم به وصل تو می گذرد،
دامی ز سر زلف خود، ای دام خرد،

بر روی هوا بگستران تا ناگاه
زاغ شب از این سراچه بیرون نپرد

بوصف الحال خورشید دل افروز
دو بیت آورد مطبوع و جگر سوز

امشب که شد آن ماه فلک مهمانم،
بنشینم و داد خوش از او بستانم

ور صبح نفس زند ز آه سحری
برخیزم و شمع صبح را بنشانم

چو جم بشنید نظم همچو آبش
فرو خواند این رباعی در جوابش

امشب شب آنست که دل چیره شود
وز عشرت ما چشم فلک خیره شود

گر صبح گریبان شب تار درد
آیینه عیش عاشقان تیره شود.

ز ناگه خنده ای زد صبح دم سرد
از آن یک خنده شب را منفعل کرد

شب هندو معنبر زلف بر بست
ز جای خویشتن خورشید بر جست

گرفت آن ماه تابان را در آغوش
چو زلف آوردش اندر گردن و گوش

لبش بوسید و شیرین قطعه ای گفت
به گوهر قطعه یاقوت را سفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷۲ - غزل
گوهر بعدی:بخش ۷۴ - قطعه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.