۳۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۰۲

ما دو سه مَستِ خَلْوَتی، جمع شُدیم این طَرَف
چون شُتُرانِ رو به رو، پوزْ نَهاده در عَلَف

هر طَرَفی همی‌رَسَد، مَست و خَرابْ جوقْ جوق
چون شُتُرانِ مَست، لب سُست فکَنده، کرده کَف

خوش بِخورید کُاشْتُران، رَهْ نَبَرند سویِ ما
زانک بوادی اَنْدَرند، ما سَرِ کوه بر شَرَف

گر چه درازگَردنَ اند، تا سَرِ کوه کِی رَسَند؟
وَرْ چه که عَفْ عَفی کنند، غم نَخوریم ما زِ عَف

بَحْر اگر شود جهان، کَشتیِ نوح اَنْدَریم
کَشتیِ نوح کِی بُوَد سُخره آفَت و تَلَف؟

جُمله جهان پُرست غَم، در پِیِ مَنْصِب و درم
ما خوش و نوش و مُحتَرَم، مَست خَرِف دَر این کَنَف

کانِ زُمُرّدیم ما، آفَتِ چَشمِ مارِ غَم
آنک اسیرِ غَم بُوَد، حِصّه اوست وااَسَف

مُطربِ عارفان بیا، مَست شدند عارفان
زود بگو رُباعیی، پیش دَرآ بگیر دَف

بادْ به بیشه دَرفَکَن، بر سَرِ هر درختْ زَن
تا که شوند سَرفَشان، شاخ درختْ صَف به صَف

اَبْلَه اگر زَنَخ زَنَد، تو رَهِ عشق گُم مکُن
عشقْ حَیاتِ جان بُوَد، مُرده بُوَد دِگَر حِرَف

چون غَزَلی به سَر بَری، مِدْحَتِ شَمسِ دین بگو
از تبریز یاد کُن، کوریِ خَصْمِ ناخَلَف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.