۴۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۹۶

بیا بیا که تویی جانِ جانِ جانِ سَماع
هزار شمعِ مُنَوَّر به خاندانِ سَماع

چو صد هزار ستاره زِ توستْ روشنْ دل
بیا که ماهِ تمامی در آسْمانِ سَماع

بیا که جان و جهانْ در رُخِ تو حیران است
بیا که بوالْعَجَبی نیک در جهانِ سَماع

بیا که بی‌تو به بازارِ عشقْ نَقْدی نیست
بیا که چون تو زَری را ندید کانِ سَماع

بیا که بر دَرِ تو شِسْته‌اَند مُشتاقان
زِ بامِ خویش فُروکُن تو نَردبانِ سَماع

بیا که رونَقِ بازارِ عشقْ از لَبِ توست
که شاهِدی‌‌ست نَهانی دَرین دُکانِ سَماع

بیار قَندِ مَعانی زِ شَمسِ تبریزی
که باز مانْد زِ عشقِ لَبَش دَهانِ سَماع
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.