۳۱۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۹۱

توبهٔ من دُرُست نیست خَموش
منِ بی‌توبه را به کَس مَفْروش

بَندهٔ عیب ناک را بِمَران
رَحْمَتِ خویش را ازو بِمَپوش

تو سَمیعِ ضَمیر و فکری و ما
لَب بِبَسته هَمی‌زنیم خُروش

هر غَم و شادی‌یی که صورت بَست
پیشِ تصویر توست خِدمَت کوش

نَقْشْ تسلیم گشته پیشِ قَلَم
گَهْ پَلنگَش کُنیّ و گاهی موش

می‌نِمایَد فَسُرده هر چیزم
هَمچو دیگند هر یکی در جوش

می‌زَنَد نَعْره‌هایِ پنهانی
ذَرّه ذَرّه چو مُرغِ مَرزَنگوش

وَقت آمد که بِشْنَوید اسرار
می‌گُشایَد خدا شما را گوش

وَقت آمد که سَبزپوشان نیز
دَر رَسَند از رِواقِ اَزْرَق پوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.