۳۶۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۸۰

جانِ من است او هِی مَزَنیدَش
آنِ من است او هِی مَبَریدَش

آبِ من است او نانِ من است او
مِثْل ندارد باغِ امیدَش

باغ و جِنانَش آبِ رَوانَش
سُرخیِ سیبَش سَبزیِ بیدَش

مُتَّصِل است او مُعْتَدل است او
شمعِ دل است او پیش کَشیدَش

هر کِه زِ غوغا وَزْ سَرِ سودا
سَر کَشَد این جا سَر بِبُریدَش

هر کِه زِ صَهْبا آرَد صَفْرا
کاسهٔ سِکْبا پیش نَهیدَش

عامْ بیاید خاصْ کُنیدش
خامْ بیاید هم بِپَزیدَش

نَکْ شَهِ‌هادی زان سویِ وادی
جانِبِ شادی داد نَویدَش

داد زَکاتی آبِ حَیاتی
شاخِ نَباتی تا بِمَزیدَش

باده چو خورْد او خامُش کرد او
زَحْمَت بُرد او تا طَلَبیدَش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.