۳۵۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۷۵

چون بِزَنَد گَردنَم سَجده کُند گَردنَش
شیر خورَد خونِ من ذوقِ من از خوردنَش

هین هَله شیرِ شکار پَنجه زِ من بَرمَدار
هین که هزارانْ هزار مِنَّتِ آن بر مَنَش

پُخته خورَد پُخته خوار خامْ خورَد عشقِ یار
خامْ مَنَم ای نِگار که نَتَوان پُختَنَش

ای تو دُهُلزن به قُل بَنده تو را چون دُهُل
در تو دَرآویخته هَمچو دُهُل می‌زَنَش

گوشِ همه سَرخوشان عشق کَشَد کَشْ کَشان
عشقِ تو داوودِ توست مومْ شُده آهَنَش

دلْ همه مال و عِقار خرج کُند در قِمار
چون که بِرِهنه شود چَرخْ دَهَد مَخزَنَش

دلْ زِ سُخَن مال مال خواست زدن پَرَ و بال
پَرتوِ نورِ کَمالْ کرد چُنین اَلْکَنَش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.