۲۸۶ بار خوانده شده

قطعه شمارهٔ ۱۵۶

ز دور دایره این محیط پرگاری
نصیب من همه سرگشتگی است پنداری

نشسته‌ام به کناری چو چنگ سر در پیش
فتاده در پس زانو و می‌کنم زاری

در آتشم چو زر از دوستان قلب دو رو
ز بی زری همه از من نموده بیزاری

ز بی زری است اگر چون چراغ بی روغن
زمان زمان نفسی می‌زنم به دشواری

برای تلخی عیش حسود و شادی دوست
کنم به خون چو قدح رنگ چهره گلناری

عزیز مصر وجودم، نیم اسیر کسی
درین دیار از اخوان چرا کشم خواری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قطعه شمارهٔ ۱۵۵
گوهر بعدی:قطعه شمارهٔ ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.