۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۶۷

در عشقِ آتشینَش آتش نَخورده آتش
بی‌چهر‌هٔ خوشِ او در خوش هزار ناخَوش

دلْ از تو شَرحه شَرحه بِنْشین کَباب می‌خور
خون چون میْ است جوشان بِنْشین شَراب می‌چَش

گوشی کَشَد مرا میْ گوشی دِگَر کَشَد وِیْ
ای دل دَرین کَشاکَش بِنْشین و باده می‌کَش

هفت اَخْتَرند عامِل در شش جِهَت وَلیکِن
ای عشقْ بَردَریدی این هفت را از آن شش

گاهی چو آفتابَم سَرمایه بَخشِ صد مَهْ
گَهْ چون مَهَم گُذاران در عشقِ یارِ مَهْ وَش

گَر مُنکِری گُریزد از عشق نیست نادر
کَزْ آفتاب دارد پَرهیزْ چَشْمِ اَعْمَش

صُدْغُ الْوَفاءِ حَقًا مِنْ فَقْدِکُم مُشَوَّش
وَجْهُ الْوَلاءِ حَقٌّا مِنْ عَبْرَتی مُنَقَّش

اَلْقَلْبُ لَیْسَ یَلْقیٰ نادیکَ کَیْفَ یَصْبِر؟
اَلْاُذْنُ لَیْسَ یَلْقَنْ حادیکَ کَیفَ یَنْعَش؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.