۲۶۸ بار خوانده شده

قطعه شمارهٔ ۴۳

ای خیام دولتت برکنده دور آسمان
چون خیامت بارگاه آسمان برکنده باد

جز که چشم حاسدان از باغ شاهی برنکند
سر و قدت را که چشم حاسدان برکنده باد

گر گشاید باز مرز نگوش و نرگس چشم و گوش
بی تو چشم و گوششان در بوستان بر کنده باد

بعد ازین سنگین دلی گر دل نهد بر تاج و تخت
چون زر و یاقوت و لعلش خان و مان بر کنده باد

عین آب ار وا شود بعد از تو بر صحرا و کوه
چشم‌های روشن آب روان برکنده باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قطعه شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:قطعه شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.