۳۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۲

چندان فتاد ما را، کار از شراب خوردن
کز شوق آن ندارم، پروای آب خوردن

بر یاد روی خوبان، می می‌خوریم والحق
ذوقی تمام دارد، بر گل شراب خوردن

ترکان چشم مستت، آورده‌اند رسمی
از خون شراب دادن، وز دل کباب خوردن

از مستی صبوحی، قطعا نمی‌توانم
یک جام می چو عیسی، با آفتاب خوردن

می را حساب فردا، خواهند کرد و خواهم
ز امروز تا به فردا، می بی حساب خوردن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.