۴۱۷ بار خوانده شده
با سر زلفش دلم، پیوند جانی میکند
با خیالش خاطرم، عیشی نهانی میکند
در هر آن مجلس که دارد چشم مستش قصد جان
جان اگر خوش بر نمیآید، گرانی میکند
زندهای کو مردهای را دید زیبا صورتی است
راستی در صورت خوش زندگانی میکند
جان فدای بوی آن آهوی چین کز سنبلش
بوستان هر نوبهاری بوستانی میکند
گر شکایت میکند جان من از چشمت، مرنج
خستهای نالش ز عین ناتوانی میکند
میخورم جام غمی هر دم به شادی رخت
خرم آن کس کو بدین غم شادمانی میکند
جان سلمان از نشاط عارض جانان مدام
تازه عیشی از شراب ارغوانی میکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
با خیالش خاطرم، عیشی نهانی میکند
در هر آن مجلس که دارد چشم مستش قصد جان
جان اگر خوش بر نمیآید، گرانی میکند
زندهای کو مردهای را دید زیبا صورتی است
راستی در صورت خوش زندگانی میکند
جان فدای بوی آن آهوی چین کز سنبلش
بوستان هر نوبهاری بوستانی میکند
گر شکایت میکند جان من از چشمت، مرنج
خستهای نالش ز عین ناتوانی میکند
میخورم جام غمی هر دم به شادی رخت
خرم آن کس کو بدین غم شادمانی میکند
جان سلمان از نشاط عارض جانان مدام
تازه عیشی از شراب ارغوانی میکند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.