۴۶۸ بار خوانده شده
امشب، چراغ مجلس ما، در گرفته است
در تاب رفته و سخن، از سر گرفته است
پروانه چون مجال برون شد ز کوی دوست
یابد بدین طریق، که او در گرفته است
ظاهر نمیشود، اثر صبح گوییا
دود دلم، دریچه خاور، گرفته است
دانی که چیست، مایه آن لعل آتشین؟
کامروز، باز، در قدح زر، گرفته است
خون حرام ماست که ساقی، به روزگار
در گردن صراحی و ساغر گرفته است
صبح از نسیم زلف تو، یکدم دمیده است
عالم همه شمامه عنبر، گرفته است
باد صبا به بوی تو در باغ، رفته است
بس خردها که بر گل احمر، گرفته است
آتش که اندرونی اصحاب خلوت است
شمعش نگر، که چون به زبان در گرفته است
دل با خیال قد تو، بر رست در ازل
زان روی راست، شکل صنوبر گرفته است
شکل صنوبری که دلش، نام کردهاند
سلمان به یاد قد تو، در بر گرفته است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
در تاب رفته و سخن، از سر گرفته است
پروانه چون مجال برون شد ز کوی دوست
یابد بدین طریق، که او در گرفته است
ظاهر نمیشود، اثر صبح گوییا
دود دلم، دریچه خاور، گرفته است
دانی که چیست، مایه آن لعل آتشین؟
کامروز، باز، در قدح زر، گرفته است
خون حرام ماست که ساقی، به روزگار
در گردن صراحی و ساغر گرفته است
صبح از نسیم زلف تو، یکدم دمیده است
عالم همه شمامه عنبر، گرفته است
باد صبا به بوی تو در باغ، رفته است
بس خردها که بر گل احمر، گرفته است
آتش که اندرونی اصحاب خلوت است
شمعش نگر، که چون به زبان در گرفته است
دل با خیال قد تو، بر رست در ازل
زان روی راست، شکل صنوبر گرفته است
شکل صنوبری که دلش، نام کردهاند
سلمان به یاد قد تو، در بر گرفته است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.