۳۷۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۱۷

اَلْحَذَر از عشقْ حَذَر هر کِه نشانی بُوَدَش
گَر بِسِتیزَد بِرَوَد عشقِ تو بَرهَم زَنَدَش

از دل و جان بَرکَنَدَش لولی و مَنْبَل کُنَدَش
سیل دَرآیَد چو گیا هر طَرَفی‌‌‌ می‌بَرَدَش

اوست یَقین رَهْ زَنِ تو خونِ تو در گَردنِ تو
دور شو از خیر و شَرَش دور شو از نیک و بَدَش

باده خوریْ مَست شَوی بی‌دل و بی‌دستْ شَوی
بیست سَلامَت بُوَدَش دَرکَشَدَش خوش خورَدَش

پایْ دَرین جویْ نَهی تا به قیامَت نَرَهی
هر کِه دَرین موج فُتَد تا لَبِ دریا کَشَدَش

گول شود هول شود وَزْ همه مَعْزول شود
دست نگیرد هُنَرَش سود ندارد خِرَدَش

ای دَمِ تو دامِ خَمُش بی‌گُنَهان را بِمَکُش
ای رُخِ تو باده هُش مَست کُند تا اَبَدش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.