۳۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۴۷

چه شود اگر در آئی بطریق آشنائی
ز طریق آشنائی چه شود اگر در آئی

بر بیکسی بیائی دل خستهٔ بجوئی
دل خستهٔ بجوئی بر بیکسی بیائی

نروی ره جدائی سپری طریق الفت
سپری طریق الفت نروی ره جدائی

بر عاشقان بیائی غم خستگان بداری
غم خستگان بداری بر عاشقان بیائی

بجز از در گدائی بر تو رهی ندارم
بر تو رهی ندارم به جز از در گدائی

ببهانهٔ گدائی بدر سرایت آیم
بدر سرایت آیم ببهانهٔ گدائی

بنوای بینوائی غزلی مگر سر آیم
غزلی مگر سر آیم بنوای بینوائی

چو تو زلف میگشائی دل فیض میگشاید
دل فیض میگشاید چو تو زلف میگشائی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.