۳۸۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۰۴

عشقْ گُزین عشق و دَرو کوکَبه می‌ران و مَتَرس
ای دلِ تو آیَتِ حَق مُصْحَفْ کَژْ خوان و مَتَرس

جانِوَری لاجَرَم از فُرقَتِ جانْ می‌لَرزی
ری بِهِل و واو بِهِل شو هَمِگی جان و مَتَرس

چون تو گُمانی اَبَدا خایِفی از روزِ یَقین
عینِ گُمان را تو به سِر عینِ یَقین دان و مَتَرس

در دلِ کانْ نَقْدِ زَری غایبی از دیدنِ خود
رَقْص کُنان شُعله زَنان بَرجِه ازین کار و مَتَرس

دلْ زِ تو بُرهان طَلَبد سایهٔ بُرهان نه تویی؟
بر مَثَلِ سایه بُرو باز به بُرهان و مَتَرس

سایه که فانی کَنَدَش طَلْعَتِ خورشیدِ بَقا
سایه مَخوانَش تو دِگَر عِبْرَتِ ماکان و مَتَرس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.