۳۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۰۲

چه شود گر تو شوی جان کسی
شبکی سر زده مهمان کسی

پیشت آرد ز دل و جان خانی
بپذیری بکرم خوان کسی

دل و جان اردل و جان آرد پیش
ای فدای تو دل و جان کسی

همه جانها بفدای تو شود
که تو هم جانی و جانان کسی

گر ملامت کندم واعظ شهر
دل من نیست بفرمان کسی

سخنی رفت ز خوبی گفتم
آیتی آمده در شأن کسی

ظلمت زلف تو کفر است و ضلال
نور رخسار تو ایمان کسی

خال و خط تو و روی چو مهت
آیت و سورت و قرآن کسی

میکند فیض نثارت چه شود
بپذیری بکرم جان کسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.