۳۱۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۷۶

میزنم بر صف اغیار جنونست جنون
میدرم پردهٔ پندار جنونست جنون

دل من تنگ شد از دیدن و پنهان کردن
میدرم پردهٔ اسرار جنونست جنون

هر حدیثی که بدل عشق نهان میگوید
همه را میکنم اظهار جنونست جنون

قدح باده ز میخانه برون می‌آرم
میکشم بر سر بازار جنونست جنون

چون شدم عاشق و دیوانه چسان صبر کنم
میدرم جامه بیکبار جنونست جنون

چند جان محنت دوری کشد و دل سوزد
میروم تا بر دلدار جنونست جنون

فیض انواع جنان داری و پنهان داری
سحر کردی تو در این کار جنونست جنون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.