۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۷۳

بیا ساقی بده آن آب گلگون
که دل تنگ آمد از اوضاع گردون

خرد را از سرای سر بدر کن
بر افکن پرده از اسرار مکنون

بگوش جان صلای عشق در ده
رسوم عاقلان را کن دگرگون

بکنج درد و غم تا کی نشینم
شکیبائی شد از اندازه بیرون

ببا تا آه آتشناک از دل
روان سازیم سوی چرخ گردون

فلک را سقف بشکافیم شاید
رویم از تنگنای دهر بیرون

دل و جانرا نثار دوست سازیم
که غیر دوست افسانه است و افسون

رقم کن بر دل و بر جانت ای فیض
برات سرخ روئی ز اشگ گلگون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.