۳۱۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۴۹

از هوس بگذر و دل پاک از آلایش کن
ترک باطل کن و جانرا بحق افزایش کن

سر و تن را بزر و سیم چه می‌آرائی
دل و جانرا بکمال و هنر آرایش کن

بار دنیا که بصد رنج گرفتی بر دوش
بیکی عزم بیفکن ز خود آسایش کن

نان گندم بجوین جامهٔ نو ده بکهن
از قناعت بستان زیور و پیرایش کن

بس کن از حرف به و سیب و انار و انگور
ترک مداحی میوالی و آرایش کن

قوت ابدان چه رفیع و چه دنی هر دو یکیست
قوت ارواح بدست آور و آسایش کن

از خدا گوی و ز پیغمبر و قرآن و حدیث
طاعت حضرت حق پاک ز آلایش کن

مایهٔ غم نبود جز سخن بیهوده
لب به بند از سخن بیهده آسایش کن

ماتم روز پسین گیر به پیشین یکچند
خون دلرا بدو چشم آور و پالایش کن

فیض تا چند دهی پند و نگیری در گوش
بگذر از گفتن و در معرفت افزایش کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.