۳۴۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۶۲

آنکه ز الطاف نو پیوست بهم
عشق تو با دل من بست بهم

آرزوهای مرا غیرت تو
مجتمع تا شده بشکست بهم

نتوان کرد نهان تا دیدم
نگهت تا نگهم جست بهم

تا کند با دل عشاق قتال
صف مژگان تو پیوست بهم

بنگاهی بتوانی کشتن
لطف و قهرت چو دهد دست بهم

عاقبت افکندم چشمانت
متفق گشت دو بد مست بهم

بهر یک دل که کند صید از من
گشت زلفین تو یک شست بهم

شاد از آنم که گرم سر برود
غم تو با دل من هست بهم

تا کند همرهی یاران فیض
این غزل داد مرا دست بهم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.