۳۲۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۵۳

آنکه کارش با دلست و نیست او را دل منم
آنکه را مرکب دلست و پای دل در گل منم

آنکه او را هرچه حاصل شد بیغما دادعشق
نیستش اکنون به جز بیحاصلی حاصل منم

آنکه نقش اوست در مرآت کونین آن توئی
آنکه نقش هر دو عالم را بود قابل منم

آنکه در راه هوای نفس چالاکست و چست
در سلول راه حق افسرده و کاهل منم

آنکه او در راه حق ننهاده گامی یکنفس
کرد عمر خویشتن را صرف در باطل منم

آنکه او را جا بود در آسمانها با ملک
سر نگون افتاد اکنون در چه بابل منم

آنکه مقصود دلفیض است در عالم توئی
آنکه بسته در خیال تست جان و دل منم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.