۳۲۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۰۲

ای جان مردم جانان مردم
بادا فدایت صد جان مردم

جان خود چه باشد تا خوانمت جان
بهتر ز جان چیست تو آن مردم

اظهار حاجت پیشت چه حاجت
ای بر تو پیدا پنهان مردم

ای بر تو آسان دشوار هرکس
ای بیتو دشوار آسان مردم

آسان کن ای دوست دشوار ما را
دشوار مپسند آسان مردم

ای بی‌تو ما را نی سر نه سامان
هم تو سری هم سامان مردم

ای کفر زلف ایمان عشاق
آیات حسنت قرآن مردم

ای زلفت شستت صیاد دلها
وی چشم مستت فتان مردم

ای نور و بینش در چشم مردم
در چشم مردم انسان مردم

در جسم مردم هم جان و هم دل
هم جان مردم ایمان مردم

سوز دلم را درد تو سازد
ای درد عشقت درمان مردم

زان شکر لب کامی نیابند
بر لب نیاید تا جان مردم

در مطبخ عشق خونابه دل
مستغیم کرد از خوان مردم

در کعبه وصل بر رسم عیدی
جز جان چه باشد قربان مردم

ای فیض را تو آغاز و انجام
هم مبدائی و هم پایان مردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.