۳۳۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۷۷

از بوی می عشق برنگ آمده‌ام
باز شه عشق را بچنگ آمده‌ام

کی باشد عاشقی دچارم گردد
از صحبت عاقالان بتنگ آمده‌ام

شد خسته بخار زهد اول قدمم
ره را همگی بپای لنگ آمده‌ام

مقصد بنگر ز سختی راه مپرس
در هر قدمی پای بسنگ آمده‌ام

عمرم به شتاب رفت هنگام شباب
پیرانه سر این ره به درنگ آمده‌ام

در صورت اگر بعاقلان می مانم
در معنی لیک شوخ و شنگ آمده‌ام

در سینهٔ دوستان سردوم چونفیض
در دیدهٔ دشمنان خدنگ آمده‌ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.