۳۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰۶

بی دلانرا از نکو رویان چه حظ
رأفت دین و بلای جان چه حظ

زاهدان را چون ز خوبان بهره نیست
از دل ایشانرا چه سود از جان چه حظ

شاهدان را از جمال خود چه ذوق
عاشقانرا از غم اینان چه حظ

چون کسی را تاب دیدار تو نیست
از جمالت ای مه تابان چه حظ

تا نگه کردی دلم را بردهٔ
زین نگاه دلربا ای جان چه حظ

دل بری و دین بری و جان بری
از تو ای بر همزن سامان چه حظ

درد تو چون خستگان را راحتست
خسته را از جستن درمان چه حظ

هجر تو جان میستاند وصل دل
مرمر ازین وصل وزین هجران چه حظ

درد تو در دست و درمان نیز درد
فیض را زین دردو زین درمان چه حظ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.