۳۳۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۶۰

رویْ بِنْما به ما مَکُن مَسْتور
ای به هفت آسْمان چو مَهْ مَشْهور

ما یکی جَمعِ عاشقانْ زِ هَوَس
آمَدیم از سَفَر زِ راهی دور

ای کِه در عینِ جانِ خود داری
صد هزاران بهشت و حور و قُصور

سَر فُروکُن زِ بام و خوش بِنِگَر
جانِبِ جمعِ عاشقی رَنْجور

ساقیِ صوفیان شَرابی دِهْ
کان نه از خُم بود نه از انگور

زان شَرابی که بویِ جوشِشِ او
مُردگان را بُرون کَشَد از گور
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.