۳۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۵۱

مرا رنجور کردی یاد میدار
ز خویشم دور کردی یاد میدار

چو دل بستم بوصل از من بریدی
مرا مهجور کردی یاد میدار

نهان کردی ز من خورشید رویت
مرا بی‌نور کردی یاد میدار

چو در عشق خودم کردی گرفتار
غمم پر زور کردی یاد میدار

چو مست باده آن چشم گشتم
مرا مخمور کردی یاد میدار

نمیبایست زاول آن وفا کرد
مرا مغرور کردی یاد میدار

امید وصل تو شمع دلم بود
چرا غم کور کردی یاد میدار

نمک زان لب فشاندی بر دل ریش
سرم پرشور کردی یاد میدار

ستم بر فیض کردی در شکایت
مرا معذور کردی یاد میدار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.