۳۶۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲۲

یاران ز چشم دل برخ یار بنگرید
بلبل شوید و رونق گلزار بنگرید

تا کی ز چشم عقل نظر در اثر کنید
عاشق شوید و صانع آثار بنگرید

خود را چو ما بعشق سپارید در رهش
بیخود شوید و لذت دیدار بنگرید

از پای تا بسر همگی دیدها شوید
حسن و جمال دلکش دلدار بنگرید

زین آب و خاک تیره بپوشید چشم سر
وز چشم سر بمنبع انوار بنگرید

دکان جان و دل بگشائید در عمش
اقبال کار و رونق بازار بنگرید

از سو ز جان متاع فراوان کنید غرض
ز الله اشتراش خریدار بنگرید

تاریک و تیره درهم و آشفته و دراز
در زلف یار حال شب تار بنگرید

چشمی بسوی کلبهٔ احزان ما کنید
افغان و نالهای دل زار بنگرید

گفتار نیک فیض شنیدند برملا
در خلوتش بزشتی کردار بنگرید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.