۳۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۹۷

جور ز حد ببر مگو جور زیاد میشود
از نظری بروی تو جور تو داد میشود

جور و جفا ز تو رواست هرچه تو میکنی بجاست
گر تو همه وفا شوی حسن کساد میشود

جور و وفا بهم خوش و مهر و جفا بهم نکوست
هست جفا صلاح حسن گرنه فساد میشود

لطف نهان بجلوه آر تا برود دلم ز کار
حسن چو جلوه میکند عشق زیاد میشود

نیست مرا به جز تو کس مونس من توئی و بس
غم بدلم چو میرسد دل بتو شاد میشود

برک و نوای من توئی باد صبای من توئی
عقده غنچه دلم از تو گشاد میشود

چون تو بیاد آئیم خود بروم زیاد خود
فیض در آن زمان همه معنی یاد میشود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.