۳۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۶۸

یار را با تو کار خواهد بود
کارها را شمار خواهد بود

هر چه پنهان بود شود پیدا
لیل جانرا نهار خواهد بود

آنکه خفته است شب چه روز شود
آگه و هوشیار خواهد بود

هر که کاری نمیکند امروز
حال فرداش زار خواهد بود

کار اگر زار باشدت فردا
با خودت کار زار خواهد بود

بی‌حسابی که میکنی یک یک
در حساب و شمار خواهد بود

هر که با نفس خود جهاد نکرد
حسرتش بی‌شمار خواهد بود

هر که در کارهای خود نرسید
سخرهٔ انتظار خواهد بود

هر که میران کار خود سنجید
خاطرش را قرار خواهد بود

هر که مست شراب دنیا شد
تا ابد در خمار خواهد بود

هر که مشتاق آخرت باشد
رحمت او را نثار خواهد بود

اختیار ار بحق سپرد اینجا
مالک اختیار خواهد بود

ور بود اختیار را مالک
سخرهٔ اختیار خواهد بود

در ازل شرم اگر نشد روزیش
تا ابد شرمسار خواهد بود

این غزل در جواب مولانا
فیض را یادگار خواهد بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.