۳۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۷

طرف گلزار گذشتی ز تو گل زار بماند
خار حسرت ز رخت در دل گلزار بماند

آنکه ره جانب او رفت دگر باز نگشت
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

زاهد بی‌خبر از سرزنشم دست نداشت
آنکه این کار ندانست در انکار بماند

یار بگذاشت مرا با من و بگذشت از من
راحت جان شد و اغیار دل آزار بماند

گشت بیمار که شاید بعیادت آئی
نگرفتی خبری از دل و بیمار بماند

هر که یک جرعه ز خمخانهٔ عشق تو چشید
دیده‌اش تا به ابد در کف خمار بماند

فیض بیچاره رهی جانب مقصود نبرد
در بیابان غم بیهده ناچار بماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.