۳۶۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۱

از پی آن نکار خواهم شد
در ره او غبار خواهم شد

قصه غصه شرح خواهم کرد
بر دل یار بار خواهم شد

خون دل را زدیده خواهم ریخت
در غم عشق زار خواهم شد

چند بیهوده بگذرانم عمر
بر سر کار و بار خواهم شد

خویش را کارنامه خواهم ساخت
غیرت روزگار خواهم شد

همچو مجنون و وامق و فرهاد
شهرهٔ هر دیار خواهم شد

عقل رسمیست موجب غفلت
بجنون هوشیار خواهم شد

زان لب و چشم مست خواهم گشت
رفته رفته ز کار خواهم شد

فیض اگر جان نثار او نکند
تا ابد شرمسار خواهم شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.