۳۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۸

ای کاش که این سینه دری داشته باشد
تا یار ز دردم خبری داشته باشد

یا با دل ما صبر سری داشته باشد
یا رحم بر آن دل گذری داشته باشد

تا کی گذرد عمر کسی در غم هجران
فرخنده شبی کان سحری داشته باشد

شد عمر گرانمایه ما صرف محبت
ای کاش که آخر ثمری داشته باشد

سوزیم بیک آه زمین را و زمان را
گر دود دل ما شرری داشته باشد

بر داشتم‌ام شب همه شب دست تضرع
ای کاش دعاها اثری داشته باشد

گردد قدم ار رنجه کنی جانب عشاق
خاک قدمت هر که سری داشته باشد

در بوم دل از هجر تو بس خار که کشتم
بو کز گل وصل تو بری داشته باشد

راز دل خود فیض به بیگانه نگوید
گر یار ز حالش خبری داشته باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.