۳۸۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۷

محنت این سرا بکش ریح نجات میرسد
در ظلمات صبر کن آب حیات میرسد

گر تو کنی بدوست رو تن بدهی بحکم او
صد مددش بجان تو از جذبات میرسد

بهر حلاوت حیات تن به نبات عشق ده
چوب چو در شکر رسد شاخ نبات میرسد

بار صلوه را بکش تلخی صوم را بچش
بهر صلوه وصوم از و صد صلوات میرسد

مالی اگر رسد برات از دل خوش بده زکات
در دو سرا دهنده را اجر زکات میرسد

حج بگذار اگر ترا هست توان و طاقتی
در ره کعبه حاج را صد برکات میرسد

عشق بورز ای پسر در ره عشق باز سر
کشتهٔ عشق دوست را تازه حیات میرسد

در ره حق ثبات ورز تا برسی بدوست فیض
عذر فتور خواستن کسی بثبات میرسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.