۳۶۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۵

دوش از من رمیده می رفت
دامان زکفم کشیده می رفت

می رفت و مرا به حسرت از پی
دریا دریا زدیده می رفت

می رفت به ناز و رفته رفته
آرام دل رمیده می رفت

می رفت و دل شکسته از پی
نالان نالان تپیده می رفت

می رفت و روان روان به دنبال
تن در عقبش خمیده می رفت

می رفت سرور و شادمانی
از سینه مرا و دیده می رفت

می رفت به یاد هجرش از پی
هوش از سر من پریده می رفت

می رفت و فغان من به دنبال
او فارغ و ناشنیده می رفت

میرفت و منش فتاده در پی
صد پرده ی من در دیده می رفت

می رفت و جهان جهان تغافل
گفتی که مرا ندیده می رفت

میرفت به صد هزار تمکین
سنجیده و آرمیده می رفت

کس سرو چمن چمان ندیده است
آن سوی روان چمیده می رفت

حیف است که بر زمین نهد پای
ای کاش فرا ز دیده میرفت

بس فیض ز رفتنش غزل کاش
در آمدنش قصیده می رفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.