۳۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۹

زان دو چشمم مدام مست و خراب
می کشم لحظه لحظه جام شراب

می شوی از فورغ حسن آتش
می شوم از نگاه حسرت آب

غمزهٔ شوخ چشم فتّانت
می رباید دل از اولوا الالباب

هوشمندان زنرگس مستت
بیخود افتاده اند مست و خراب

قامتی خواهد آمدم در بر
دوش دیدم قیامتی در خواب

خون دل تا بکی بدیده برم
چون کنم در جگر ندارم آب

در وصلت چو بستهٔ بر فیض
افتح یا مفتح الابواب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.