۳۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲

اشکهای گرم ما و آههای سرد ما
کس نداند کز کجا آید مگر هم درد ما

عاقلان را کی خبر باشد زحال عاشقان
کی شناسد درد ما جز آنکه باشد مرد ما

خام بیدردی چه داند اشک گرم و آه سرد
دردمند پختهٔ باید شناسد درد ما

شهسوار عرصهٔ عشقیم گردون زیر ران
بستهٔ این چار ارکان کی رسد در گرد ما

شد گواه عقل عاقل گونهای سرخ او
شاهدان عشق ما این گونهای زرد ما

پرده برخیزد یقین گردد کدامین بهترست
عقل تن پروردشان یا عشق جان پروردما

خارما و ورد ماجور حبیب و لطف او است
نیست کسرا در جهانچون خارما و ورد ما

حرّ ما و برد ما عشقست و عقل دوربین
جنت ما حرّ ما و دوزخ ما برد ما

یکه حرف فیض را مانند نبود در جهان
جفت حرف ما نباشد غیرحرف فرد ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.