۸۲۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵

ای که در این خاکدان جان و جهانی مرا
چون بروم زین سرا باغ و جنانی مرا

جان مرا جان توئی لعل مرا کان توئی
در دل ویران توئی گنج نهانی مرا

آنکه بدل میدمد روح سخن هردمم
تا نزند یکنفس بی دمش آبی مرا

شب همه شب تابصبح همنفس من توئی
روز چو کاری کنم کار و دکانی مرا

تا که بمحفل درم با تو سخن میکنم
چونکه بخلوت روم مونس جانی مرا

یکنفس ازپیش تو گر بروم گم شوم
چون بتو آرم پناه امن و امانی مرا

گر تو برانی مراجان زفراقت دهم
جان بوصالت دهم گر تو بخوانی مرا

گه به وصالم کشی گه ز فراقم کشی
گاه چنینی مرا گاه چنانی مرا

فیض بتو رو کند رو چو بهرسو کند
نور تو عالم گرفت قبله از آنی مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.